پارت دوم

زمان ارسال : ۱۲۷ روز پیش

سورا با ذوق کف دست‌هایش را بهم کوبید و دور خود چرخید که دامن قهوه‌‌گونش به پرواز در آمد. ثانیه‌ای بعد، صدای پر انرژی‌اش میان خنده‌‌ی آنها به گوش رسید:

- وایی نگو...باز ذوق زده میشم می‌زنم همه چیو خراب می‌کنم... .

هاکان خنده‌اش را قطع کر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید